Designing Hope
by Jeremy D. Cherry
فصل چهارم: ابزارسازی برای کنجکاوی
کنجکاوی: موتور اخلاقی طراحی
در این فصل، جریمی چری به مفهومی میپردازد که در ظاهر ساده، اما در عمل حیاتی و مغفول است: کنجکاوی. از نگاه او، طراحی امیدوارانه بدون کنجکاوی نمیتواند شکل بگیرد، چرا که طراح بدون تمایل اصیل به فهم جهان، انسانها و زمینهها، ناگزیر دچار تکرار، پیشفرضسازی و فاصله گرفتن از واقعیت میشود.
«کنجکاوی، نافرمانی مؤدبانه در برابر دانستههای تثبیتشده است.»
چری کنجکاوی را نه یک ویژگی شخصیتی، بلکه یک قابلیت طراحیشدنی میداند. او از طراحان میخواهد تا این میل به دانستن، دیدن و پرسیدن را در خود و در فرآیند طراحی نهادینه کنند — نه صرفاً برای نوآوری، بلکه بهعنوان یک مسئولیت اخلاقی.
کنجکاوی بهمثابه روش
چری میان دو نوع کنجکاوی تمایز قائل میشود:
کنجکاوی سطحی یا ابزاری: صرفاً برای کسب اطلاعات جهت طراحی بهتر یا افزایش بهرهوری؛
کنجکاوی اخلاقی و انسانی: برای درک تجربهی زیستهی کاربران، زمینههای اجتماعی و بافت تاریخی مسئله.
در طراحی hopeful، نوع دوم کنجکاوی اصیل است — کنجکاویای که ریشه در علاقه واقعی به انسانها دارد، نه صرفاً انگیزههای تکنیکی یا بازاری.
طراح بهمثابه یادگیرنده دائمی
در ادامه، چری بر اهمیت نقش طراح بهعنوان یادگیرندهی پیوسته تأکید میکند. او معتقد است که کنجکاوی باید طراح را وادار به مواجهه دائمی با «ندانستن» کند، نه پنهانکردن آن. از نظر او، طراح خوب کسی نیست که همیشه پاسخ داشته باشد، بلکه کسی است که پرسشهای خوبی طرح میکند و از سکوت نمیترسد.
«ما باید نادانی خود را در آغوش بگیریم، چون در دل آن است که یادگیری و دگرگونی آغاز میشود.»
او پیشنهاد میکند که تیمهای طراحی، بهجای تمرکز بیش از حد بر چارچوبهای طراحی (design frameworks)، فضاهایی برای گفتوگو، تجربه و کاوش آزاد ایجاد کنند — جایی برای کنجکاوی زنده.
ابزارها، نه اربابها
یکی از مهمترین بخشهای این فصل، نقد چری به ابزارمحوری افراطی در طراحی است. او هشدار میدهد که اگر ابزارهای طراحی (از نرمافزارها گرفته تا متدولوژیها) جای اندیشه، مشاهده و گفتوگو را بگیرند، طراحی به یک فعالیت مکانیکی تبدیل میشود که در آن امید جایی ندارد.
«ابزارهای طراحی باید در خدمت پرسشها باشند، نه اینکه خود تبدیل به پاسخ شوند.»
این نگرانی بهویژه در فضای طراحی دیجیتال امروز (UX و UI)، که تحت سلطهی ابزارهایی چون Figma، Notion یا روشهای lean قرار گرفته، بسیار ملموس است. چری پیشنهاد میکند که هر طراح، گاهی عمداً طراحی را بدون ابزار آغاز کند: با قلم، کاغذ، مشاهده، گوشدادن و گفتوگوی بیواسطه.
یادگیری از محیط، نه فقط کاربر
نکتهی جالبی که چری اضافه میکند این است که کنجکاوی باید تنها معطوف به کاربر نهایی نباشد. طراح باید نسبت به سیستم، ساختارها، محدودیتها و حتی شکستها نیز کنجکاو باشد.
او مثالی از طراحی برای یک NGO می آورد که در آن فهم قوانین داخلی سازمان، پیچیدگیهای لجستیکی و محدودیتهای فناوری، به اندازهی مصاحبه با کاربران نهایی تعیینکننده بود.
این نوع کنجکاوی سیستمی، میتواند در طراحی خدمات، طراحی برای دولت، یا طراحی محصولات پیچیده، بسیار راهگشا باشد.
تمرین فصل ۴:
پرسیدنِ بدون پاسخ
چری از طراحان میخواهد که هفتهای یک بار، جلسهای کوتاه ترتیب دهند (حتی انفرادی)، و در آن فقط سؤال مطرح کنند؛ بدون اینکه به دنبال پاسخ فوری باشند.
مثلاً:
«چه چیزهایی را از قلم انداختهایم؟»
«کدام فرض ما ممکن است نادرست باشد؟»
«چه کسی در این پروژه غایب است؟»
«اگر محدودیت نداشتیم، چه میساختیم؟»
او این تمرین را راهی برای زنده نگهداشتن کنجکاوی میداند — آن هم در میان فشارهای زمانی و ساختاری پروژهها.
فصل پنجم: ترجمهی صداقت
طراح و مسئلهی صداقت: وقتی اخلاق ترجمه میخواهد
در این فصل، جریمی چری به یکی از بنیادینترین چالشهای طراحی میپردازد: نسبت میان ارزشهای اخلاقی طراح و تصمیمهای واقعی طراحی. از نظر او، صداقت یک ارزش خام و مجرد نیست؛ بلکه چیزی است که باید ترجمه شود — یعنی به زبان تصمیمهای روزمره، ویژگیهای محصول، تنظیمات پروژه، تعامل با کارفرما و ارتباط با کاربر.
«صداقت اگر ترجمه نشود، فقط یک نیت خالص است که در عمل ناپدید میشود.»
چری بر این نکته تأکید میکند که بسیاری از طراحان، حتی با نیت خوب، ممکن است در فرآیند پروژه بهتدریج از ارزشهای اصلی خود دور شوند. نه بهخاطر بیاخلاقی، بلکه چون نمیدانند چگونه این ارزشها را در عمل حرفهای پیاده کنند.
صداقت در طراحی، نه در شعار
او مثالهایی از طراحیهایی میآورد که با شعارهایی چون «تجربهی کاربر محور»، «در خدمت انسان»، یا «پایدار و مسئولانه» معرفی شدهاند، اما در واقع:
دادهی کاربر را بدون شفافیت جمعآوری میکنند،
الگوریتمهایی تبعیضآمیز دارند،
یا در مسیر طراحی، انسانها را به حاشیه راندهاند.
در اینجا، چری میپرسد:
آیا ما فقط زبان اخلاقی را یاد گرفتهایم، یا واقعاً بهدنبال عمل اخلاقی هستیم؟
مواجهه با مشتری: سازش یا استقامت؟
بخش قابلتوجهی از این فصل به موقعیتهایی اختصاص دارد که طراح با درخواستهایی از سوی کارفرما یا مدیر پروژه روبهرو میشود که با ارزشهای خودش در تضاد است. برای مثال:
طراحی الگوریتمی که کاربران را به اعتیاد در استفاده تشویق میکند؛
پنهان کردن اطلاعات مهم از کاربر برای افزایش نرخ کلیک؛
یا طراحیهایی با مصرفگرایی بالا، زیستمخرب یا نابرابر.
چری این واقعیت را میپذیرد که گاهی طراح ناچار است سازش کند؛ اما هشدار میدهد که هر سازشی، بدون تأمل و مستندسازی، به عادیسازی انحراف اخلاقی میانجامد.
«هر بار که بدون تأمل کوتاه میآییم، مرزهای اخلاقیمان یک میلیمتر عقب میرود. طراحی امیدوارانه یعنی ایستادگی، یا حداقل مقاومت تحلیلی.»
او پیشنهاد میکند که طراحان یک دفترچهی کوچک برای "سازشهای اخلاقی" خود داشته باشند — جایی برای ثبت موقعیتهایی که مجبور به عقبنشینی شدهاند، دلایل آن، و حس شخصیشان نسبت به آن تصمیم. این مستندسازی، به مرور از نیت شخصی یک دیسیپلین حرفهای میسازد.
شفافیت در طراحی: چه چیزی را پنهان میکنیم؟
یکی از دقیقترین تحلیلهای فصل، دربارهی مسئلهی شفافیت (Transparency) است. چری میپرسد:
چه چیزی را در طراحی به کاربر نشان میدهیم؟
چه انتخابهایی را برای او پنهان میکنیم؟
کدام محدودیتها یا ریسکها را نادیده میگیریم؟
و اصلاً چه کسی تصمیم میگیرد که چه چیزی "قابل نمایش" است؟
او هشدار میدهد که حتی طراحیهایی با ظاهر کاملاً انسانی و اخلاقی، ممکن است در دل خود تصمیمهایی پنهان داشته باشند که بر زندگی کاربر تأثیر جدی بگذارند.
«پنهانکاری در طراحی، اغلب نه از بدخواهی، بلکه از نادیدهگرفتن قدرت ما ناشی میشود. ما باید آنچه را پنهان میکنیم، ببینیم و در برابر آن پاسخگو باشیم.»
اخلاق فردی در بستر ساختارها
در پایان فصل، چری تأکید میکند که صداقت فقط مسئولیت فردی طراح نیست. ساختارهای بزرگتر — شرکتها، بازار، سیاست، نابرابری — هم بر طراحی اثر میگذارند. اما طراح میتواند با انتخابهایی کوچک، اما معنادار، صداقت را درون این ساختارها نیز ترجمه کند:
با مستندسازی تصمیمهای مبهم،
با گفتوگوی شفاف با تیم،
با پیشنهاد گزینههای انسانیتر به کارفرما،
یا حتی با ترک پروژههایی که خلاف وجدان او هستند.
تمرین فصل ۵:
مرز خودت را بنویس
چری از طراحان میخواهد که مرز اخلاقی خود را بنویسند — نه برای انتشار، بلکه برای خودشان. مثلاً:
«من در پروژهای که کاربران را گمراه کند، شرکت نمیکنم.»
«من هرگز اطلاعات بدون رضایت جمعآوری نمیکنم.»
«من اگر در جلسهای احساس کنم صداقت از بین رفته، آن را اعلام میکنم.»
این مرزها، به طراح کمک میکنند که هنگام فشارهای بیرونی، بتواند سریعتر تصمیم بگیرد و ارزشهایش را فراموش نکند.
فصل ششم: حرمتنهادن به تعامل
تعامل، فراتر از بازخورد: بازنگری در رابطهی طراح و دیگران
در این فصل، جریمی چری مفهوم تعامل (engagement) را از سطحی کاربردی به سطحی اخلاقی و انسانی ارتقا میدهد. او به صراحت میگوید:
طراحان اغلب تعامل را بهعنوان منبع اطلاعات میبینند؛ اما در طراحی امیدوارانه، تعامل یعنی احترام به انسانهایی که وارد رابطه با طراحی ما میشوند.
تعامل از نظر چری، یک داده نیست، بلکه یک رابطهی اخلاقی است. شنیدن، گفتوگو، حضور و حتی سکوت کاربران، باید با شأن انسانی در فرآیند طراحی ادغام شوند، نه صرفاً در قالب تستهای کاربردپذیری یا فرمهای بازخورد کمی.
«کسی که با طراحی ما تعامل میکند، به ما اعتماد کرده. این اعتماد، تعهد میآورد؛ نه فقط به نتیجه، بلکه به روند شنیدن، پاسخدادن و یادگرفتن.»
از بازخورد تا گفتوگو: طراحی گفتوگومحور
چری میان دو گونه از تعامل تفاوت میگذارد:
تعامل یکطرفه: کاربر چیزی را تجربه میکند، طراح تحلیل میکند، تصمیم میگیرد؛
تعامل دوطرفه / گفتوگومحور: کاربر و طراح وارد گفتوگویی میشوند که طراح را هم تغییر میدهد، نه فقط طراحی را.
او معتقد است طراحی hopeful بهدنبال شکل دوم است. در این نوع طراحی، کاربر فقط پاسخدهنده به پرسشهای طراح نیست، بلکه همراه طراح در تعریف مسئله، خلق راهحل، و حتی ارزیابی نهایی است.
شنیدن واقعی: تعامل با بدن و بافت
در بخش میانی فصل، چری بر ضرورت «شنیدن واقعی» تأکید میکند. از نظر او، شنیدن تنها ثبت صوت یا داده نیست؛ بلکه دیدن تن صدا، زبان بدن، سکوتها، تردیدها، زمینههای فرهنگی و اجتماعی است. او مینویسد:
«گاهی کاربر چیزی نمیگوید، اما دستش میلرزد؛ ما آن لرزش را میشنویم یا نادیده میگیریم؟»
طراحی امیدوارانه، از مصاحبه فراتر میرود. این طراحی، شنیدن را به مهارتی اخلاقی تبدیل میکند — مهارتی برای دیدن آنچه گفته نمیشود.
تعامل با ذینفعان: گفتگو، نه اقناع
چری همچنین دربارهی نسبت طراح با سایر ذینفعان (مشتری، مدیر پروژه، ذینفع دولتی یا سازمانی) صحبت میکند. او تأکید میکند که طراح نباید صرفاً «قانعکننده» باشد — بلکه باید مشارکتساز و شفافساز باشد.
در فرهنگ طراحی مرسوم، از طراح انتظار میرود که طرح خود را بفروشد، از آن دفاع کند، و مخالفان را قانع کند. اما طراحی hopeful میخواهد طراح رابط ایجاد گفتوگو باشد — نه بازاریاب، نه مشاور بیطرف، بلکه تسهیلگر تعامل معنادار.
«تعامل واقعی یعنی ساختن فضا برای شنیدهشدن دیگران، نه فقط فضا برای متقاعدکردنشان.»
تعامل بهمثابه کرامت: نه ابزار جمعآوری داده
چری بار دیگر بر لزوم دیدن تعامل بهعنوان کنشی کرامتبخش تأکید میکند. او مینویسد که استفادهی ابزاری از تعامل — مثلاً گرفتن بازخورد از کاربر فقط برای تنظیم KPI — عملاً انسان را به وسیلهای در خدمت اهداف پروژه تقلیل میدهد. در مقابل، طراحی امیدوارانه بهدنبال بهرسمیتشناختن انسانیتِ کاربر در هر سطحی از ارتباط است.
تمرین فصل ۶:
تعامل بدون هدف
چری از طراحان میخواهد که گاهی بدون هدف کسب داده یا بهبود محصول با کاربران یا ذینفعان گفتوگو کنند. مثلاً:
نشستن در کنار کاربر برای دیدن نحوه کارش؛
شنیدن یک داستان شخصی بیربط به پروژه؛
دیدار غیررسمی با مشتری برای گفتوگو درباره دغدغههای انسانی پروژه.
این نوع تعامل، بنیانی برای ایجاد اعتماد، همدلی، و درک زمینهای عمیقتر فراهم میکند — چیزی که در طراحیهای فستتری، Lean و مبتنی بر سرعت گم شده است.
ادامه دارد ...
خلاصه کتاب طراحی امید - بخش اول
خلاصه کتاب طراحی امید - بخش پایانی
مقالات مرتبط:
- کتابهای پیشنهادی «طراحی اخلاقی - فناوری انسانی» - بخش اول
- کتابهای پیشنهادی «طراحی اخلاقی - فناوری انسانی» - بخش دوم
- کتابهای پیشنهادی پیرامون «طراحی اخلاقی - فناوری انسانی» - بخش سوم
- مانوئل لیما: آیندهی طراحی چشماندازی برای جهانی اخلاقیتر و مسئولیتپذیرتر است
- نقد طراحی
- کتابچهٔ اخلاق پژوهش طراحی IDEO
- سند راهنمای «اخلاق در طراحی و اخلاقیات در رویکردهای استفاده برای هوش مصنوعی» کمیسیون اروپا
- اصول فناوری آرام