Center for Humane Technology’s
Framework for Changing Complex Systems
امروزه آسیبهای فناورانه از راهحلهای موجود پیشی گرفتهاند. اثرات این آسیبها در حوزههای بهظاهر متفاوتی مشهود هستند؛ دموکراسیهای شکننده، سلامت روان ضعیف، قطبی شدن فزایندهی سیاسی، جریان اصلی تئوریهای توطئه و بیاعتمادی به روزنامهنگاری و نهادها. اینها مسائل پیچیدهای هستند که ما با آنها روبروییم و همیشه در حال تغییرند. اما نکته اینجاست که این مسائل ناهمگون نیستند، بلکه کاملا نظاممندند.
غرض از این مقدمه چیست؟ ما در جستجوی یک پاسخ طبیعی انسانی و یک راهحل عملی برای یک چالش هستیم. این پاسخ حالت ایدهآل کاریست که اکنون میتوانیم انجام دهیم اما مشکلات پیچیده نیاز به راهحلهایی در سطح سیستمی دارند. بنابراین لازم است که بحث را فراتر از آسیبها به یک دیدگاه سیستمی ارتقا دهیم. ما برای مداخله در یک سیستم از 12 نقطهی اهرم (Donella Meadows) الهام گرفتهایم و یک چارچوب ساده از نقاط اهرم را به منظور چگونگی مداخله در اکوسیستم فناوری استخراج (extractive tech ecosystem) نمودهایم.
بکارگیری چارچوب
چارچوب امتیازات اهرمی نشان میدهد که:
- تغییر در سطوح مختلف با درجات تأثیر متفاوتی رخ میدهد. به طور کلی، اهرم از چپ به راست در چارچوب افزایش مییابد. دشواری اجرای تغییر نیز همین روند را داشته و رو به افزایش است.
- تغییر به صورت خطی اتفاق نمیافتد. در عوض، مداخلات در سراسر چارچوب میتوانند و باید که بهطور همزمان اتفاق بیفتند.
- تغییر پویا است. اکوسیستم فناوری استخراجی امروزی پیچیده و دائما در حال تغییر و تحول است. بنابراین، نقاط مداخله بهصورت پویا در حال تعامل و برهمکنش در میان نقاط اهرمی هستند. همانطور که اکوسیستم فناوری استخراجی تغییر و تحول مییابد، این چارچوب نیز باید تغییر و تحول یابد.
- تغییر به ذینفعان متعددی نیاز دارد. این نکته در چارچوب نشان داده نمیشود، اما برای ایجاد اهرم در تمام نقاط مداخله تنوع گروههای ذینفع ضروری است. برای مثال، سازمانهای بشردوستانه میتوانند هدف اقتصادی سیستم ما را با کمک به سرمایهگذاری و حمایت از کسبوکارها یا برنامههایی که به مدلهای ذینفعان (در مقابل مدلهای سهامدار) فشار میآورند، تغییر دهند.
این چارچوب نشان میدهد که چرا برای اصلاحات فوری طراحی در پلتفرمهای اصلی باید همزمان با اصلاحات سیستمی بلندمدت، مانند تغییر مدلهای کسبوکار اساسی، اعمال فشار نمود. به همین دلیل، باید در چندین نقطهی اهرم به طور همزمان تلاش کرد.
در ادامه برای هر یک از اهرمها تعاریف و مثالهای کاری مرتبطی شرح داده شدهاند:
1. تغییرات پلتفرم یعنی تنظیماتی که خود پلتفرمها در طراحیهای (بصری، تعاملی و غیره) خود ایجاد میکنند. به عنوان مثال، پلتفرمها میتوانند از طریق یک اعلان از کاربران بخواهند قبل از اشتراکگذاری یک مقاله، آن را بخوانند. با وجود اینکه این تغییرات طراحی میتوانند تاثیرات فیزیکی داشته باشند (مانند تغییر دکمه اشتراکگذاری)، اما به مشکلات ریشهای ناشی از مدل عملیاتی نمیپردازند.
2. تصمیمگیرندگان در یک پلتفرم، تغییراتی را در حاکمیت داخلی خود ایجاد میکنند تا از این طریق نحوهی عملکرد سیستمها و ساختارهای داخلیشان را تغییر دهند. مثالهایی از این تغییرات شامل نظارت فیسبوک بر ویژگیهای طراحی ناامن (نه صرفاً بد یا خوب بودن یک بخش محتوا) یا تغییر پاداشهای کارمندان برای افزایش ایمنی و رفاه آنها (نه برای افزایش تعامل کاربر) هستند.
3. تغییرات مقررات خارجی زمانی اعمال میشوند که نیروهای خارجی، مانند قانونگذاران یا تنظیمکنندهها، قوانینی را تصویب کنند که الزامات ایمنی پلتفرم مشترک را در نظر میگیرند، ویژگیهای طراحیشان متناسب با سن کاربران است، قابلیت همکاری با پلتفرمهای رقیب را الزامی میکنند، یا مسئولیتهایی را برای اقدامات یا آسیبهای تجاری ناامن فراهم میآورند. با اینکه اعمال این تغییرات بیشتر طول میکشد، اما به دلیل پتانسیل تاثیرگذاری بالاتر، ماندگارترند. نمونههای اخیر این تغییرات عبارتند از GDPR COPPA، و قانون پیشنهادی KIDS.
4. تغییرات مدل کسبوکار منجر به ایجاد تغییر در عملیات اساسی و ساختار سود یک شرکت میشود. مثلا یک پلتفرم رسانهی اجتماعی برای اطمینان از دسترسی گسترده به مدل اشتراکی با مقیاس کشویی حرکت میکند. تغییرات مدل کسبوکار این پلتفرم ممکن است ناشی از مقررات داخلی یا خارجی و یا تغییرات عرضه و تقاضا باشد
(یک مثال در این زمینه مدلهای تجاری فعلیِ «تعامل ویروسی» است که سیستم قضایی آنها را غیرقابلقبول میداند و درنتیجه توسط سرمایهگذاران خطرپذیر سودآور تشخیص داده میشوند. مثال دیگر تغییرات سیستم عامل iOS اپل برای محدود کردن ردیابی کاربران و کاهش سودآوری مدلهای کسبوکارهای نظارتی هستند.)
5. اهداف اقتصادی زمانی تغییر میکنند که جهتگیری در خود سیستم از طریق مقررات، رفتار سرمایهگذاران، مدلهای مالی بهروزیا شرکتهای جدید در بازار تغییر کند. به عنوان مثال، فیسبوک به جای بهینهسازی برای سود سهماهه، در قبال معیارهایی که نشاندهندهی یک جامعهی سالمترهستند پاسخگو باشد (بهجای بهینهسازی برای سود سهماهه) به جای مدل سهامداران به یک شرکت عامالمنفعه بر اساس مدل ذینفعان تبدیل شود.
6. تغییرات پارادایم عملیاتی بالاترین نقطه اهرم هستند و دستیابی به آنها دشوارتر از دیگر نقاط است. این تغییرات زمانی رخ میدهند که در باورها، ارزشها، رفتارها و هنجارهای اصلی ما تحولات گستردهای ایجاد شود. برخی از مثالها در این خصوص عبارتند از:
- تغییرات گستردهای که در احساسات مصرفکنندگان سیگارِ Big Tobacco در طی چندین دهه رخ دادند و از «با حال بودن» به خطرناک و کشنده تبدیل شدند. به طور مشابه، تغییراتی که در نگرشهای عمومی نسبت به "تعامل ویروسی"رسانههای اجتماعی اتفاق افتاد و باعث شد که مردم اکنون آن را خطرناک ببینند.
- تغییر در باورهای فرهنگی فناوران، که از پلتفرمهای اعتیادآور «رقابت برای رسیدن به انتهای ساقهی مغز» به باور غیراخلاقی و خطرناک بودن آن پلتفرمها برای جامعه روی آوردهاند.
- ما به عنوان یک جامعه، در حال تغییر ستارهی شمالی (آنچه باید دنبال کنیم) هستیم. این تغییر را میتوان با پرسیدن از خودمان آغاز کنیم، آیا هدف نهایی ما داشتن 30 درصد رسانههای اجتماعیِ سمی کمتر نسبت به حال حاضر است؟ یا ساختن فناوری انسانیای که جوامع دیجیتالی پر رونق قرن بیستویکم را توانمند سازد؟
منبع: https://www.humanetech.com/insights/a-framework-for-changing-complex-systems