طراحی انسان‌محور، لزوما طراحی اخلاقی نیست

 

Human-centered design is not ethical design 

 

طراحی انسان‌محور، لزوما طراحی اخلاقی نیست

 

 

 اگر چیزی وجود داشته باشد که طراحان بیشتر از همه درباره‌ی آن صحبت کنند و راه‌های جدیدی برای انجام همان یک چیز ارائه دهند، فرایند طراحی انسان‌محور است. هر چند وقت یکبار یک شرکت طراحی یک «کتابِ راه» یا «جعبه ابزار اسپرینت» یا «کاتالوگ» جدیدی منتشر می‌کند که فرایند طراحی خود را نشان می‌دهد. و تقریباً همیشه به نوعی طعم جدیدی از طراحی انسان‌محور عرضه می‌شود، یک مکتب فکری که عملاً به روشی تبدیل شده که طراحان توسط آن خدمات و محصولات خود را ایجاد می‌کنند.

این فرایند شهود زیادی در پشت خود دارد. اگر می‌خواهید مطمئن شوید که مردم محصول شما را می‌خواهند، باید در واقع قبل از اینکه منابع ارزشمندی را برای ساخت آن هزینه کنید، دریابید که آیا از آن استفاده می‌کنند یا خیر. بنابراین طراحانی که با این روش کار می‌کنند برای برآورده کردن نیاز کاربران فراخوانده می‌شوند. آنها زمان زیادی را صرف نیازیابی کاربر کرده و از ابزارها و نقشه‌های مختلفی برای ردیابی احساس کاربر هنگام تعامل با محصول استفاده می‌کنند. آن‌ها در تلاشند که «دسترس پذیری» محصولات و «فراگیری» آنها را افزایش دهند. و حتما شما در آن اطراف کلمه‌ی «همدلی» را بسیار خواهید شنید و شاهد یک تلاش نجیبانه خواهید بود.

 

 

استفاده از تفکر طراحی در کسب‌و‌کارها

بر اساس تفکر طراحی، شرکت‌ها همیشه با کاربران خود صحبت می‌کنند تا مطمئن شوند که محصول مناسبی را برای رفع نیازهای واقعی آنها و کاهش نقاط درد تولید می‌کنند. ظاهراً این یک بازی برد ــ برد است که برای کاربر ایمن است. سوال اینجاست که، اگر فرایند تولید کاملاً بر حل مشکلات کاربر متمرکز باشد، چگونه ممکن است به کاربر آسیب برساند؟! زیرا در تئوری، هر احتمال ناراحتی ریشه‌یابی شده و تنها یک تجربه‌ی دلپذیر و عواطفی عالی نسبت به برند باقی مانده است.

یادآوری یک نکته تغییرناپذیر در اینجا بسیار مهم است:

طراحی، به عنوان یک فرآیندِ کسب‌و‌کار، در خدمت کسبِ درآمد برای آن کسب‌و‌کار است و در خدمت کاربر نیست. به این ترتیب، ما نباید انتظار داشته باشیم که محصولات ذاتاً از نظر اخلاقی طراحی شوند، فقط به این دلیل که آن را در «فرایند» قرار داده‌ایم.

 من نمی‌گویم که همه‌ی طراحی‌ها غیراخلاقی هستند، یا اینکه طراحیِ یک محصول اخلاقی یا حتی از نظر اخلاقی خنثی، غیرممکن است. طراحانی وجود دارند که متعهد به انجام کارهای خوب از طریق طراحی هستند. با این حال، می‌گویم که؛

هیچ چیز ذاتاً «خوب» در مورد طراحی به‌عنوان یک عمل وجود ندارد، و در نتیجه، هیچ چیز ذاتاً «خوب» در مصنوعات نیز وجود ندارد.

طراحی رشته‌ای نیست که از آسیب زدن مصون باشد. مطمئناً به دلیل اینکه با چند کاربر مصاحبه کرده و از کسی خواسته‌اید که از مدل ساختِ شما استفاده کند، از هیچ پتانسیلی برای عملکرد غیراخلاقی مبرا نیستید. طراحی یک مهارت است و برای هر هدفی می‌توان از آن استفاده کرد. این هدف پشت طرح‌هاست نه خود محصول، که اغلب باید به آن فکر کنیم.

 


تشخیص طراحی غیراخلاقی دشوار است. همه چیز همیشه آنقدر سیاه و سفید نیست که مثلا در مورد باگ نرم‌افزار برای دور زدن قانون صحبت کنیم. گاهی اوقات به اندازه گنجاندن الگوهای تاریک UX در برنامه‌ای برای استفاده از آسیب‌پذیری‌ انسانی در برابر تجربه‌ی اعتیادآور بازی، شوم است. گاهی اوقات نیز به سادگی کپی کردن ویژگی یک محصول دیگر است. به عنوان مثال، فیسبوک و اینستاگرام هر دو ویژگی‌هایی را از برنامه اسنپ چت برداشت کرده‌اند.


ذکر این نکته در پرانتز خالی از لطف نیست که کپی کردن جنبه‌های مثبتی هم دارد:: کپی کردن به طور خاص عملی است که طراحان «آنتونی دان» و «فیونا رابی» در مورد آن به عنوان نمونه‌ای از طراحی مثبت یا تصدیق‌آمیز (affirmative design) صحبت می‌کنند، جایی که محصولی شناخته‌شده (تثبیت‌شده) ایده‌ی بدیعی را برای حفظ وضعیت موجود اختصاص می‌دهد.


در نظر داشته باشید که طراح UX اصولی را رعایت می‌کند که تمرینی برای طراحی تصدیق‌آمیز هم هست. شعار «مرا مجبور نکن فکر کنم» (don’t make me think) که در راستای قابل‌استفاده بودن محصول یا (usability) است، نشانه‌ی واضحی از رابطه‌ی مطلوب بین کاربران و محصولاتشان است. شرکت‌ها تمایل دارند که محصولاتشان در زندگی کاربرانشان حل شده و بدون هیچ‌گونه سوالی پذیرفته شود. به همین دلیل شرکت‌ها تمایلی ندارند تا محیطی را ایجاد کنند که در آن کاربر بتواند در مورد چرایی انجام کاری به طور شفاف تصمیم بگیرد؛ کاربر فقط انجام می‌دهد.

 

توجه داشته باشید که در هر دو مثال بالا، مواردی هستند که در تست کاربر/مصاحبه با کاربر/تست A/B به آنها پاسخ مثبت داده شده است. اینها معیارهایی هستند که توسط آنها یک شرکت تعیین می‌کند که آیا می‌خواهد یک ویژگی خاص را پیاده‌سازی کند یا خیر، اما جواب آن مراحل همه چیز را به ما نمی‌گویند. برخی از سوالاتی که بی‌پاسخ مانده‌اند عبارتند از:

  • آیا رفتار حاصل از این تعامل برای کاربر بی خطر است؟
  • آیا یک ویژگی ناعادلانه، از کاربر می‌خواهد که اطلاعاتِ شخصیِ بیشتری ارائه دهد؟ اگر چنین است، چه داده‌هایی درخواست می‌شود؟ و به چه منظوری؟ آیا می‌توان از آن به شیوه‌ای مخرب استفاده کرد؟
  • آیا این تعامل جدید منجر به آگاهی بیشتر یا کمتر کاربر از نحوه‌ی استفاده از این محصول می‌شود؟ عواقب آن چیست؟

 

طراحی انسان‌محور، لزوما طراحی اخلاقی نیست

 

 

 تفکر در مورد اخلاق باید از قالب طراح فراتر رود، زیرا تقریباً هر کسی می‌تواند فعالیت غیراخلاقی را در روند اجرای وظیفه‌ی خود انجام دهد. یک طراح می‌تواند یک محصول کاملاً بی‌ضرر را روی کاغذ ایجاد کند، اما با این حال غیرطراحانی که قدرت تصمیم گیری دارند، می‌توانند از آن محصول استفاده غیراخلاقی کنند. این چیزی شبیه نحوه‌ی فروش اطلاعات مشتریان در کسب‌و‌کارهای بزرگی مانند Lyft است.

 

به نظر می‌رسد که به یک سوال بزرگتر و دشوارتر رسیده‌ایم: وقتی صحبت از اخلاق به میان می‌آید، طراحان مسئول چه چیزی هستند؟ محصول؟ نام تجاری؟

 

طراحی این قدرت را دارد که یک مؤسسه‌ی غیرقابل‌اعتماد را قابل‌اعتماد جلوه دهد، و مطمئناً این قدرت را دارد که کاربران را وادار کند تا برخلاف منافع خود رفتار کنند. (می‌تواند با حروف هندسی san-serif و رنگ‌های روشنِ دوستانه کاربران را فریب دهد و یا اینکه آن‌ها را به اشتراک‌گذاری ویدیوهای کوتاه از زندگی شخصی خود با دوستان و غریبه‌ها تشویق کند.) با این حال، طراحی هنوز فقط یک چرخ‌دنده در کل ماشین است (جزئی از کل است). حل همه‌ی مشکلات از طریق طراحی ممکن نیست. با این وجود، ما باید از کاستی‌های تفکر طراحی آگاه باشیم و همزمان نسبت به راه‌های بالقوه‌ای که حتی در بهترین محصولات طراحی‌شده؛ می‌توانند برای کاربران مضر باشند، هوشیار بمانیم.

 

 

 

منبع: https://medium.com/@joshshi/human-centered-design-is-not-ethical-design-a20f8c8b26c2

۵
از ۵
۱۹ مشارکت کننده

نوشته های اخیر

دسته بندی ها

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.