طراحی گم شده‌ است

 

Design is ... Lost

by Stuart Walker

 

 

 

طراحان و طراحی پایدار

 

مدارس طراحی و محققان طراحی امروز چه جایگاهی دارند؟

بر اساس تجربه‌ام می‌توانم بگویم که بیشتر آموزش‌های طراحی، به جای انسان‌ها ماشینها را پرورش می‌دهند؛ این آموزش‌ها به کتاب‌های منسوخ مدرنیسم پایبندند و به جای پروراندن دانشجویان برای داشتن سهمی متفکرانه در آینده‌ا‌ی کمتر مادی‌گرا، بر تعلیم مهارت‌های صنعت به آنان تمرکز می‌کنند. اگر از برخی از استثناهای قابل‌توجه صرف نظر کنیم، مدارس نسبتا کمی هستند که طراحی پایدار در هسته‌ی اصلی برنامه‌ی درسی آنها گنجانده شده باشد. در صورتی هم که گنجانده شود، صرفاً یک فکر ثانویه است که در کنار مجموعه‌ای از واحدهای درسی موجود و در خدمت آن واحدها قرار می‌گیرد.

 

جایگاه پژوهش طراحی کجاست؟

با طرح این پرسش، عبارت «باز چیدن صندلی‌های عرشه» به ذهن من خطور کرد (اصطلاحی‌ست به این معنا که کسی در حال هدر دادن وقت خود برای پرداختن به چیزهایی است که مهم نیستند و یک مشکل بسیار جدی‌تر را نادیده می‌گیرد). با داشتن سال‌ها تجربه‌ی خدمت در هیئت تحریریهی The Design Journal و نشریات دانشگاهی مشابه، فکر می‌کنم که به درک معقولی از انواع تحقیقات طراحی که در سطح بین‌المللی انجام می‌شوند رسیده‌ام. به نظر من، بخش عمده‌ی این تحقیقات الهام‌بخش نیستند و به طرز تاسف‌باری نسبت به مبرم‌ترین مسائلی که امروز با آن‌ها دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم، بی‌اعتنا هستند.

شاید به دلیل اینکه که تحقیقات طراحی در آغاز راه است، هنوز نیاز به این دارد که با اتخاذ روش‌های مناسبی در این زمینه، اطمینان‌بخش جلوه کند. اما به جای آن تحقیقات طراحی غالباً در دام تقلید از روش‌های علمی یا نیمه‌علمی می‌افتند، که در آن‌ها یک سؤال یا فرضیه مطرح می‌شود، اهداف تعیین می‌شوند، داده‌ها جمع‌آوری و تجزیه‌و‌تحلیل می‌شوند، و نتیجه‌گیری‌ها صورت می‌پذیرند. در نهایت این مسیر ممکن است به توصیه‌ها، دستورالعمل‌ها و مجموعه‌ای از ابزارها و یا بخش‌های ظاهرا عملی دیگری که محققین و این حرفه را عملاً نادیده می‌گیرند، ختم شود.

من شخصا درگیر این نوع کارها بوده‌ام و حقیقت این است که محققان انتخاب‌هایشان اغلب محدود است، زیرا موضوعات مورد تحقیقشان، مواردی هستند که شوراهای تأمین مالی به طور دقیق از آن‌ها انتظار دارند و معیارهای این موضوعات هم عملا خارج از حیطه‌ی علوم و مهندسی تدوین می‌شود. این دست از تحقیقات اخیرا در پاسخ به نیاز روزافزون دانشگاه‌ها به صورت بی وقفه تولید می‌شوند و مجلات آنلاین و چاپی را پر می‌کنند.

 

علت پرداختن به این مطالب چیست؟

مطمئناً هدف برجسته کردن چالش اصلی عصرما یا پیش بردن طراحی به نحوی سازنده نیست. مسئله از دست دادن و گم شدن است. طراحی همچنان درگیر مسائل پیش‌افتاده‌ا‌ی ــ مانند نوآوری به خاطر نوآوری، طراحی بیش از حد و چیزهاییست که بی‌هدف طراحی می‌شوند. این یک دور بی انتهاست که ماهیت طراحی را از بین می‌برد، تنوع زیستی مانند یک سنگ در حال سقوط است، گونه‌ها در مقیاس وسیعی در حال انقراض هستند، اکوسیستم‌ها و زیستگاه‌ها ناپدید می‌شوند و طراحی در خط مقدم همه‌ی این‌ها قرار دارد. مطمئناً ما به جز اینکه بگوییم طراحی از دست رفته‌ است، نمی‌توانیم به نتیجه‌گیری دیگری برسیم.

 

 

برای برخی از خوانندگان، این سبک گفته‌هایم ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما همانطور که این مقاله را می‌نویسم، سازمان ملل آخرین گزارش شکاف خود را منتشر می‌کند. این سازمان دریافته است که جامعه‌ی بین‌الملل از تعهدات خود کوتاهی می‌کند و هیچ مسیر معتبری برای رسیدن به دمای 1.5 درجه‌ی سانتی‌گراد وجود ندارد و این امر «تغییر سریع جوامع» را می‌طلبد.

اما این در واقع چه معنایی دارد؟

این گزارش جزئیات کمی دارد و فراتر از تمرکز بر مظنونین معمولی ــ پرهیز از سوخت‌های فسیلی وCO2، صنایع فشرده، توسعهی مصالح ساختمانی با انتشار صفر؛ ایجاد اقتصاد چرخشی، دگرگونی حمل‌و‌نقل و غیره پیش نمی‌رود. این نوع اقدامات برای همه‌ی ما آشنا هستند (یا تا به حال باید اینطور بوده باشند)، و با این حال به نظر می‌رسد که ما قادر نیستیم با اراده‌ی جمعی کافی برای مقابله با این بحران کاری کنیم. بخشی از این مشکل بدون شک به دلیل منافع اختصاصی است ــ شرکت‌ها از طریق روندهای همیشگی خود میلیاردها دلار به دست می‌آورند و سهامداران هم حاضر نیستند سودهای کوتاه‌مدت خود را فدای پایداری بلندمدت کنند، هر چند عواقب وخیم آن متوجه فرزندان و نوادگانشان و کسانی که در مناطق فقیرتر جهان زندگی می‌کنند، باشد. اما به نظر من حداقل بخشی از این رخوت «خرگوش در برابر چراغ‌های جلو» به دلیل ناتوانی در تخیل کردن است (این عبارتی است که برای توصیف فردی به کار می‌رود که به قدری عصبی است که قادر به هیچ گونه حرکت یا اقدامی نیست).

 

به طور قطع، ما نمی‌توانیم راه ‌برون‌رفت خود از این بحران را تحلیل کنیم ــ اما دست کم می‌توانیم آن را تصور نماییم. این نیاز به حدس و گمان، کاوش، و ایده‌پردازی دارد، اما شاید بیشتر از همه نیازمند احترامی است که بدون آن ممکن است همه چیز را از دست بدهیم، منظورم آن حس شهودی‌ست که برای خانه و سیارهی ما یعنی جهان طبیعی احترام عمیقی قائل است.

اما از میان همه‌ی حرفه‌ها، کدام یک بهترین موقعیت را دارند ــ و به طور خاص برای تصور، حدس و گمان، کاوش، ایده‌پردازی، تجسم و نشان دادن به جای گفتن اینکه یک دگرگونی جامعه در واقعیت چگونه به نظر می‌رسد، آموزش دیده‌اند؟

مطمئناً پاسخ طراحان و محققین طراحی هستند. طراحان برای «واقعی کردن» چیزهایی که در صورت طراحی نشدن و فقط در ذهن‌ها باقی می‌مانند آموزش دیده‌اند. و محققان طراحی نیز در صورت تمایل می‌توانند بر جمع‌آوری داده‌ها، تجزیه‌و‌تحلیل و استفاده از تکنیک‌های سیستماتیک متمرکز شوند ــ چنین روش‌هایی در سطح اولیهی رویکردهای تحقیق طراحی نیستند و نباید هم بمانند.

 

researcher and sustainable design

 

یک قرن پیش، در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، طراحان با استفاده از مهارت‌های خلاقانه‌ی خود برای تخیل کردن، الهام بخشیدن و نشان دادن دنیایی با تولیدات انبوه، سردمدار تحولات مثبتی در جوامع شدند.

طراحان، امروز هم این فرصت را دارند که برای دستیابی به «تحول سریع جوامع» مجددا هدایتگر تلاش‌ها باشند.

آن‌ها می‌توانند مانند پیشینیان خود مهارت‌های خلاقانه‌ی خود را در مسیر تصور، الهام بخشی، نشان دادن دنیایی با جوامع بازسازی شده، خدمات بهتر، کار خوب و مصرف بسیار کمتر به کار گیرند.

اما برای انجام این کار، تحقیقات طراحی باید قید علم و شبه‌علم را بزند و نسبت به خود و نقاط قوت و ضعف ذاتی‌اش صادق باشد و آماده‌ی پذیرفتن کامیابی، فاعلیت، ارزش‌ها و زیبایی ــ بدون توجیه عقلانی، شواهد پیشینی یا اثباتی فراتر از خود طراحی ــ باشد.

ایده‌های خلاقانه آثار تخیل و تفسیر هستند، نه ــ یا نه صرفاً ــ حاصل استدلال‌های عقلانی و توضیحات منطقی. در طراحی نیاز است که غرور خود را به کناری نهاده و بیشتر خود انعکاسی عمل نمود.

آیا پس از ده هزار سال تمدن مستقرشده در زمین، طراحان می‌توانند چیزهای جدید و ارزشمندی را معرفی کنند؟ یا باید در ابتدا با اندیشه‌ها و مصنوعات زمان‌ها و دیگر مردمان آشنا شوند؟

زیرا طراحی‌های بسیار زیادی وجود دارند که می‌توانند منشا الهام باشند ــ طراحی‌هایی که در طول نسل‌ها اصلاح شده‌اند و کارآزموده، روشنگر، مبتنی بر مکان، دوستدار محیط‌زیست و بادوام هستند.

ما همچنین باید از خود بپرسیم که چگونه طراحان می‌توانند به حل چالش اجتماعی فوری یعنی خلق کمتر، داشتن کمتر، خواستن  کمتر و بهتر زیستن با کمترین‌ها کمک کنند.

 

 

زمان ما کوتاه و نیازمان زیاد است و طراحی هم برای مدت طولانی در برهوت سرگردان بوده است. به‌ جای تکیه بر روش‌های تحلیلی، ما بیشتر به جایگزین‌هایی نیاز داریم که مبتنی بر ارتباطات بیشتر و ترکیبی‌تر باشند و به جای رقابت مترصد ارتباطات و فرصت‌های همکاری باشند و تعاملات همزیستانه‌ای که برای مردم، جوامع و طبیعت مفیدند را تقویت کنند.

 

داشتن امید برای ایجاد آینده‌ای مطلوب و پایدار مستلزم طراحی‌های تخیلی و آگاهانه‌ای است که کافی و معتدل بوده و در عین حال برای کامیابی انسان به فکر ساختن جامعه، راه‌حل‌های محلی، خدمات با کیفیت بالا و طیف وسیعی از راه‌های غیر مادی باشند.
این تلاش‌ها باید یک حس احترام تجدید‌شده در خود داشته باشند ــ یک ترمیم معنوی که برای بازسازی جهان طبیعی ارزش قائل است، به آن احترام می گذارد و برای محافظت از آن تلاش می‌کند. تنها در این صورت است که طراحی به خانه‌ی خود باز می‌گردد، ریشه‌های خود را بازمی‌شناسد و می‌تواند به درستی راه خود را پیدا کند.

 

 

 

مترجم: مریم رضائی حاجیده

منبع: https://www.stuartwalker.org.uk/component/edocman/articles?layout=default&filter_order=tbl.created_time&start=10 

 

 

 

۵
از ۵
۱۳ مشارکت کننده

نوشته های اخیر

دسته بندی ها

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.