چگونه طراحی ما را طراحی می‌کند| بخش سوم: اخلاق طراحی

 

 

How Design Designs Us
The Ethics of Design

 

The Ethics of Design

 

 


مغز انسان، یک توده پیچیده از انرژی است که برای پاسخ به جهان اطراف و به‌طور خاص، برای اتخاذ تصمیمات مؤثر درباره نحوه بقا طراحی شده است. گونه ما در تمام طول تکامل خود بر اساس همین اصل ساده پیش رفته است؛ از دوران منابع محدود در عصر شکار و گردآوری تا امروز که وفور منابع (البته برای برخی افراد) وجود دارد، مغز همواره مسئولیتی پایدار داشته است: هدایت انسان‌ها به سمت پیشرفت با تلاش برای فرار از درد و حرکت به سوی لذت، یا در بسیاری از موارد، تضمین بقا و نیازهای اولیه.

 

با این همه رشد سریع پس از انقلاب صنعتی و پیشرفت تکنولوژی، ما کم‌کم داریم شاهد عواقب اجتناب از یک سوال واحد هستیم: چگونه آنچه ما طراحی می‌کنیم، ما را طراحی می‌کند؟

من کاملاً مجذوب پیامدهای شناختی آنچه خلق می‌کنیم هستم. شکی نیست که طراحی و فناوری، بشریت را به شیوه‌های بسیار مثبتی تغییر داده‌اند - ما در یکی از امن‌ترین دوران تاریخ بشر زندگی می‌کنیم. اما، آیا سرعت سریع رشد فناوری، توانایی ما را در درک شناختی این پیامدها از بین می‌برد؟

در بخش سوم از این سری تأملات درباره اینکه چگونه طراحی ما را طراحی می‌کند، من در حال بررسی برخی حوزه‌های تحریک‌کننده مغز در اخلاق طراحی و فناوری هستم و همچنین به معمایی می‌پردازم که امروزه به‌عنوان یک گونه با آن مواجه هستیم.

 

ما هر روز بر اساس چارچوب‌های اخلاقی شخصی و حرفه‌ای خود تصمیم می‌گیریم، چه آگاهانه باشد و چه ناخودآگاه.

آیا می‌دانید بر اساس چه معیارهایی درست و غلط را تشخیص می‌دهید؟ لحظه‌ای تأمل کنید و ببینید مجموعه دانش اخلاقی خود را از کجا می‌گیرید و چه تجربه‌ها و شرایطی زیربنای شخصیت شما را شکل داده‌اند.

هیچ قطب‌نمای اخلاقی جمعی وجود ندارد و تفاوت درست/غلط بین نسل‌ها، فرهنگ‌ها، ملیت‌ها و حرفه‌ها به‌شدت متفاوت است. من به‌طور ویژه به روش‌هایی که مغز انسان تکامل یافته تا از حوزه پیچیده و اغلب پرهرج‌ومرج بحث‌های اخلاقی اجتناب کند، و همچنین به شیوه‌ای که ما به‌طور فزاینده مسئولیت پیامدهای اعمال خود را به نیروهای خارجی منتقل می‌کنیم، علاقه‌مندم.

انسان‌ها توانایی شگفت‌انگیزی در سازگاری با روش‌های جدید برای اجتناب از «اضطراب هستی‌شناختی» (ontological anxiety) ناشی از ناشناخته‌ها دارند.

 

چند سال پیش، در حال انجام تحقیقات دکترای خود بودم و با طراحانی از سراسر جهان مصاحبه می‌کردم تا عوامل محدودکننده در ادغام پایداری در کارشان را شناسایی کنم. تقریباً همه افرادی که با آن‌ها صحبت کردم، در مقطعی با پیامدهای سیستمیک نوآوری سریع و روش‌های اتخاذ تصمیمات بهتر آشنا شده بودند؛ با این حال، بیشتر آن‌ها هنوز مسئولیت تصمیم‌گیری «صحیح» را به دیگری منتقل می‌کردند. این وظیفه ممکن بود به عهده مدیر، مشتری، تولیدکننده، دولت یا مصرف‌کننده باشد تا مسئله‌ای را که تولیدشان در آن نقش داشت حل کند.

وقتی همه افراد درون یک سیستم این بازی بی‌طرفی و «این مشکل من نیست» را انجام می‌دهند، سیستم خیلی سریع غرق در عوامل خارجی می‌شود... و کلی مشکلات! به نظر می‌رسد این موضوع در مورد بحث پیچیده پیرامون اخلاق طراحی و فناوری صدق می‌کند.

چه کسی مسئول پیامدها، اثرات جانبی و تأثیرات مخرب آشکار ناشی از فضای مصرف‌گرایانه شدید و دائماً در حال تغییر ما، شامل ابزارهای جدید و محیط‌های مجازی است که با سرعت نور وارد زندگی ما می‌شوند؟

 

هر چیزی که خلق می‌شود، نیازمند تغییر، تخریب یا کاهش چیزی دیگر است. در سیستم‌های خطی فعلی طراحی و تولید، بخش بزرگی از آنچه مصرف می‌کنیم به بهای چیزی یا کسی دیگر است — هزینه‌ای برای یک اکوسیستم، یک فرهنگ یا رفاه انسانی. پیامدهای این وضعیت پنهان نیست؛ ما حلقه‌های بازخورد دینامیک تصمیمات فردی و جمعی خود را در همه جا مشاهده می‌کنیم. اما برای شفاف بودن باید بگویم — هدف من سرزنش یا مقصر دانستن نیست (که کاملاً هدر دادن وقت و انرژی است!).

من به بحث، گفت‌وگو و تصمیم‌گیری فعال علاقه‌مندم؛ فرایندی که بتواند به حل این پیامدهای آشکار کمک کند، پیامدهایی که پیشرفت فناوری مدرن برای ما به همراه آورده است.

 

و سوءتفاهم نشود — من مخالف فناوری (luddite) نیستم و از بازگشت به عقب در مسیر پیشرفت دفاع نمی‌کنم. اما صددرصد بر این باورم که باید گفت‌وگویی عمیق‌تر، هدفمندتر، فراگیر و در سطح کل صنعت درباره نقشی که «خالقان» در تعیین مسیر جامعه مصرف‌کنندگان ایفا می‌کنند، شکل بگیرد.

من بر این تأکید دارم که مسئولیت‌پذیری فردی باید دقیق‌تر تعریف شود و واگذاری مسئولیت به دیگران — به‌ویژه در نقش تولیدکنندگان — متوقف گردد.

آیا می‌خواهید در این جهان زندگی کنید، چیزهایی خلق کنید، لذت ببرید و زندگی سالم و شادی داشته باشید؟ پس نمی‌توانید اخلاق را نادیده بگیرید! اخلاق اساساً بخشی از چگونگی رسیدن ما به‌عنوان یک گونه به این نقطه در تاریخ است.

اخلاق یک انتخاب اختیاری نیست؛ بلکه ضرورتی است که امکان شکل‌گیری جامعه را فراهم کرده و ما نمی‌توانیم چارچوبی را که این کشتی را بر روی آب نگه داشته است، از دست بدهیم.

 

در دهه ۱۹۷۰، زمانی که گوردون مور، یکی از بنیان‌گذاران اینتل، نخستین بار پیشنهاد داد که تعداد ترانزیستورها در هر اینچ مربع هر سال دو برابر خواهد شد، رایانه‌های شخصی حدود ۲۸ هزار دلار قیمت داشتند و کل یک اتاق را اشغال می‌کردند. امروزه چگالی داده تقریباً هر ۱۸ ماه دو برابر می‌شود، تقریباً همزمان با دوره‌ای که مردم گوشی‌های همراه خود را تعویض می‌کنند (جالب اینکه اخیراً این بازه به حدود ۲۱ ماه رسیده است — به این نمودار کنجکاوی‌برانگیز نگاه کنید). اما روزهای بازی‌های دوبیتی مار و سولیتایر گذشته است؛ ما اکنون در دورانی شگفت‌انگیز از تاریخ بشر زندگی می‌کنیم، زمانی که عملاً در حال بازطراحی نحوه کارکرد جهان هستیم.

 

در دنیای بیش از حد جهانی‌شده‌ی ما، مرزهای بین آنچه اخلاقی است و آنچه نیست، به طور فزاینده‌ای مبهم می‌شود - اگر نگوییم به کلی ناپدید می‌شود. شرایط فرهنگی، عوامل اجتماعی و به طور فزاینده‌ای، جو سیاسی، به طور چشمگیری وضعیت موجود بین آنچه اخلاقی تلقی می‌شود و آنچه به سادگی عادی شده است را تغییر می‌دهند. به عنوان مثال، در نظر بگیرید که چه چیزی را اخلاقی می‌دانید و چه چیزی را نه؛ شرط می‌بندم که اکنون چارچوب‌های اخلاقی متفاوتی نسبت به 10 یا 20 سال پیش دارید.

 

human vs robot

 

اما چه کسی قرار است چارچوب‌های اخلاقی جمعی امروز ما را انتخاب کند؟ پاسخ روشن است — همه ما!

 

کنوانسیون‌های اخلاقی حاصل گفت‌وگو و مباحثه اجتماعی‌اند که در نهایت به نوعی توافق جمعی هنجارشده منجر می‌شوند؛ توافقی که رویکردهایی را تثبیت می‌کند که بیشترین تناسب و منفعت را برای بیشترین تعداد انسان‌ها دارند. با تغییر و تحول جوامع، چارچوب‌های اخلاقی که کنشگران درون آن را شکل می‌دهند و تنظیم می‌کنند نیز نیازمند بازنگری مداوم هستند تا اطمینان حاصل شود با تحولات فناورانه و شرایط اجتماعی نوظهور هماهنگ باقی می‌مانند.

مدت زیادی از زمانی نمی‌گذرد که موضوعی مانند «سکسیم در محیط کار» حتی به بحث گذاشته نمی‌شد؛ این‌که زنی از سوی رئیس یا همکار مردش مورد دست‌درازی بدنی قرار بگیرد، امری عادی، پذیرفته‌شده و حتی تحسین‌شده به‌حساب می‌آمد. اما اکنون، به لطف مجموعه‌ای از پرونده‌های عمومی، مباحثات و توافق جمعی مبنی بر اینکه زنان نباید مورد بهره‌کشی یا تبعیض جنسی قرار گیرند، چنین رفتاری دیگر از نظر اجتماعی قابل‌قبول نیست. امروز می‌گوییم این کار غیراخلاقی است، علیه آن موضع می‌گیریم و حتی فرد مرتکب می‌تواند تحت پیگرد قانونی و مجازات قرار گیرد. بدون اخلاق، ما به این نقطه نمی‌رسیدیم؛ به همین دلیل است که بازنگری، گفت‌وگو و ساختن چارچوب‌های اخلاقی متناسب با سرعت شتابان پیشرفت اجتماعی و فناوری اهمیتی حیاتی دارد.

 

اما نکته پیچیده درباره اخلاق این است که هیچ حقیقت جهان‌شمول یا الگوی حاکم واحدی وجود ندارد که تعیین کند چه چیزی اخلاقی است و چه چیزی نه. در عوض، اخلاق از دل فرایند تصمیم‌گیری‌های آگاهانه و سنجیده شکل می‌گیرد؛ تصمیم‌هایی که شرایط و عوامل گوناگونِ مؤثر در حوزه مورد نظر را در نظر می‌گیرند. به‌عنوان مثال، مجازات اعدام یا سقط جنین را در نظر بگیرید — در برخی شرایط فرهنگی، افکار عمومی به این نتیجه رسیده که یکی درست و دیگری از نظر اخلاقی نادرست است؛ اما بنیان‌هایی که این تصمیم‌ها بر آن استوارند، اغلب به‌شدت متفاوت و حتی متناقض‌اند.

 

هرچه نسبت به نوع مداخلات فناورانه‌ای که وارد زندگی‌مان می‌کنیم، سهل‌گیرتر و راحت‌طلب‌تر می‌شویم، نسبت به آنچه عادی است و آنچه نیازمند بحث در چارچوب گسترده‌تر است، نیز بی‌تفاوت‌تر می‌گردیم. و واقعیت این است که اخلاق در کنار سرعت شتابان پیشرفت فناوری به سختی می‌تواند همگام شود. برای مثال، گوگل کمیته‌ای اخلاقی دارد که راهنمایی‌هایی درباره آزمایش‌های خود در حوزه هوش مصنوعی (AI) ارائه می‌دهد؛ اما اعضای این کمیته یا فعالیت‌های آن به‌صورت عمومی اعلام نمی‌شوند. تاریخ نشان داده است که اقدامات بی‌محدودیت شرکت‌های بزرگ می‌تواند پیامدهای زیان‌باری برای دیگران به همراه داشته باشد.

 

 

خلاصه ماجرا این است: یک آزمایش فکری اخلاقی مانند مسئله تراموای بدون کنترل که در آن باید تصمیم بگیرید آیا مداخله می‌کنید تا پنج نفر را نجات دهید، حتی اگر برای این کار مجبور شوید یک نفر را عمداً قربانی کنید. در این سناریو، با کشیدن یک اهرم مسیر، تراموای در حال حرکت به سمت پنج نفری که به ریل بسته شده‌اند را به مسیر دیگری هدایت می‌کنید که تنها یک نفر روی آن قرار دارد.

در حوزه اخلاق نتیجه‌گرایانه (Consequential Ethics یک مثال مشابه چنین مطرح می‌شود: شما پزشک هستید و با میزان محدودی دارو می‌توانید پنج نفر را نجات دهید، یا همه داروها را به یک نفر بدهید که از نظر اجتماعی مهم‌تر از پنج نفر دیگر است. چه می‌کنید؟

رویکرد اخلاق نتیجه‌گرا می‌گوید باید بهترین نتیجه را برای بیشترین تعداد افراد به دست آورد، در حالی که اخلاق وظیفه‌گرا (Deontological Ethics) تأکید می‌کند باید «کار درست» را انجام دهید — بر اساس آنچه در آن روز به عنوان «درستی» تعریف شده است.

 

اینجاست که معضل اصلی آشکار می‌شود: اخلاق ذاتاً داده‌شده نیست؛ بلکه باید توسط مشارکت جامعه ساخته و شکل گیرد. آنچه به دست می‌آوریم و آنچه از دست می‌دهیم، از طریق کنش‌های ضمنی و صریح برای موافقت یا مخالفت با وضعیت موجود آن روز تعیین می‌شود. عدم مشارکت در این بحث به همان اندازه به معنای تأیید ضمنی حفظ وضعیت موجود است که مشارکت فعال در به چالش کشیدن آن.

بنابراین، اگر رأی نمی‌دهید، اگر می‌گویید «همین است که هست»، اگر این ایده را می‌پذیرید که آینده اجتناب‌ناپذیر است، یا مسئولیت را به فرد دیگری «در بیرون» محول می‌کنید، در واقع، به طور پیش‌فرض در حفظ سیستم نقش دارید — حتی اگر با آن موافق نباشید. این نکته اهمیت مشارکت آگاهانه و مسئولانه در شکل‌دهی اخلاق جمعی را نشان می‌دهد.

اکنون ما اینجا قرار داریم: در معمایی که شاهد افزایش بی‌تفاوتی رأی‌دهندگان، خودسانسوری و تضعیف بحث‌هایمان هستیم، و همچنین کاهش مباحثه‌های سازنده‌ای که شرایط شناختی لازم برای شکل‌گیری نظر شخصی را فراهم می‌کنند. هرچند به‌طور کمتر محسوس، اما این شرایط باعث می‌شود، چارچوب اخلاقی جمعی که برای عملکرد صحیح یک جامعه باید رعایت شود، به حاشیه رانده شود و جای خود را به جریان بی‌وقفه فناوری‌ها و محصولات شرکت‌های عظیم بدهد.

 

چیزی شبیه به سوگندنامه بقراط که پزشکان آن را می‌خوانند، وزن و اثر متفاوتی نسبت به یک کد حرفه‌ای دارد، و ترایستان هریس، طراح اخلاق سابق گوگل، نیز بر این موضوع تأکید دارد (در طراحی و فناوری نیز بارها خواستار رعایت اخلاق شده‌اند، مانند سوگندنامه طراحان؛ برای نمونه می‌توانید اینجا، اینجا، اینجا و اینجا را ببینید). اما هیچ تعداد دستورالعمل اخلاقی نمی‌تواند تصمیم‌گیری لحظه‌ای را به جای شما انجام دهد. به‌عنوان انسان، ما مجموعه‌ای پیچیده از شرایط عصبی و تجارب اجتماعی را توسعه می‌دهیم که پایه‌های نحوه دیدن و رفتارمان در جهان را شکل می‌دهند. اخلاق چنان عنصر بنیادی برای هر فرد است که تشخیص بین روایت‌های بیرونی درست و غلط و توجیهات درونی آنچه در نهایت انجام می‌دهیم، دشوار است. آزمایش زندان استنفورد و شکنجه‌های ابوغریب، دیدگاه‌های هشداری از ماهیت انسان و تصمیمات اخلاقی فرد ارائه می‌دهند.

 

ما به این درک رسیده‌ایم که انسان‌ها موجوداتی غیرمنطقی و احساسی، مملو از سوگیری‌های شناختی و درگیر تضادهای ذهنی خودشان هستند. این آگاهی پرسشی اساسی را مطرح می‌کند:

چگونه می‌توان فردی اخلاقی بود در حالی که تا زمانی که در موقعیتی قرار نگرفته‌ایم و با آن به چالش کشیده نشده‌ایم، نمی‌دانیم چگونه واکنش نشان خواهیم داد؟

به عبارت دیگر، اخلاق تنها یک چارچوب نظری نیست، بلکه فرآیندی پویا و در لحظه است که مستلزم خودآگاهی، شناخت نقاط ضعف شناختی خود و توانایی تصمیم‌گیری در شرایط پیچیده و پرچالش است. این واقعیت نشان می‌دهد که اخلاق شخصی نه یک دستور ثابت، بلکه مهارتی است که باید پرورش یابد و به‌طور مداوم تمرین شود.

 

 

گفتگوهای دشوار

وقتی در حال ارائه‌ی سخنرانی TED خود بودم، افتخار داشتم که با اخلاق‌شناس مشهور، پیتر سینگر، ملاقات کنم (درحالی که سخنرانی شگفت‌انگیز خود درباره‌ی «نوع‌دوستی مؤثر» را ارائه می‌داد، من در ردیف جلویی، دهان باز، تحت تأثیر تحریکات فکری او قرار گرفته بودم). سینگر با پیشبرد بحث‌های پیچیده و دشوار بیگانه نیست؛ از حقوق حیوانات گرفته تا تحقیقات سلول‌های بنیادی و اتانازی، او از دریچه اخلاق خود به همه ما نشان می‌دهد که با اجتناب جمعی از عرصه‌های اخلاق، چه حفره‌های بزرگی ایجاد کرده‌ایم.

از پیتر در مورد اخلاق طراحی پرسیدم - در واقع، بعد از اینکه به او غر زدم که چطور طراحان دنیا را خلق می‌کنند اما ماتریس‌های مسئولیت محدودی به جز پول درآوردن و نکشتن مردم (عمدی) دارند، از او خواستم در مورد آن بنویسد. او خیلی مودبانه به من گفت که خودم آن را بنویسم. بنابراین، سه سال بعد، دارم آن را انجام می دهم. این باعث شد که من بارها به کاوش در پیچیدگی بپردازم، به هیچ وجه هنوز به آنجا نرسیده‌ام، اما می دانم که این عرصه به شدت به توجه، گفتگو، دیالوگ و گفتمان نیاز دارد. این موضوع به همان اندازه که می‌تواند بحث‌برانگیز باشد، بازتابی از صنعت ما و فرصت‌هایی است که همه ما، با ذهن‌های خلاق و از نظر فناوری درخشان خود، برای مشارکت فعال در خلق جهانی که می‌خواهیم در آن زندگی کنیم، در اختیار داریم.

 

 

اخلاق همان طراحی و فناوری است

طراحی یک ابزار بسیار قدرتمند اجتماعی است که رفتارها و نحوه‌ی زیست ما را شکل می‌دهد. دنیای طراحی‌شده ما را می‌سازد؛ بنابراین اگر ما مصنوعات طراحی‌شده، شهرها، جوامع و فناوری‌هایی را خلق می‌کنیم که همه‌ی این‌ها را هدایت می‌کنند — و این هدایت روزبه‌روز مصنوعی‌تر می‌شود — چرا ما بحث‌های عمومی بزرگ‌تر، پرصدا‌تر و مؤثرتری درباره‌ی اخلاق انتخاب‌های جمعی‌مان نداریم؟ چه کسی تصمیم می‌گیرد که در نهایت با چه چیزی مواجه می‌شویم و چه چیزی سرمایه‌گذاری جمعی خوبی نیست؟ واقعاً آیا ما می‌خواهیم هوش مصنوعی داشته باشیم؟

 

من به‌تازگی برای اولین بار تجربه‌ی واقعیت مجازی (VR) داشتم. در یک نمایشگاه، به‌عنوان یک شعبده‌باز، مجبور شدم از یک اتاق فرار کنم و شکست خوردم، بدون اینکه بدانم پیامدها چه خواهد بود. پس از دو دقیقه، یک تبر در فضای سه‌بعدی به سمت سرم پرتاب شد و خون به‌طور واقعی جلوی هدست VR من جاری شد. واکنش شناختی من فوق‌العاده شدید بود — جیغ کشیدم و فوراً پر از کورتیزول و اندورفین شدم که بدنم را برای فرار از خطر آماده می‌کرد! تنها مشکل این بود که نمی‌توانستم حرکت کنم، چون به‌طور نسبی به هدست وصل شده بودم تا آن را بیرون نکشم. این تجربه بسیار واقعی بود — گواهی بر پیشرفت‌های شگفت‌انگیز فناوری که داشته‌ایم — اما همزمان نگران‌کننده بود، زیرا به تأثیرات نورولوژیکی چنین سناریوهای واقع‌نما ولی کاملاً ساختگی فکر می‌کردم. مغزم نمی‌توانست بین دو تجربه تفاوت بگذارد: دنیای واقعی که در آن زندگی می‌کنم و دنیای مجازی که برای شبیه‌سازی دنیای واقعی طراحی شده است، جایی که هر چیزی ممکن است رخ دهد، حتی پرتاب تبر به سر شما.

 

این انگیزه برای گفتگوی گسترده‌تر در مورد اخلاق چیزهایی که ما طراحی می‌کنیم، همگی از طریق جهان‌بینی‌ای که من دائماً از طریق آن به جهان نگاه می‌کنم، شکل می‌گیرد - جهان‌بینی‌ای مبتنی بر پایداری و انتخاب‌های اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی که می‌توانیم در حمایت از سیستم‌های حیات‌بخشی که گونه‌های ما را در این سیاره حفظ می‌کنند، انجام دهیم. بنابراین، این تحریک من عمدتاً درباره‌ی برانگیختن یک گفت‌وگوی جمعی است که فراتر از منافع صرف اقتصادی باشد — منافع اقتصادی که نتیجه‌ی بسیاری از پیشرفت‌های فناوری فعلی ما هستند و ما در حال سرمایه‌گذاری برای عرضه‌ی آن‌ها به جهان هستیم.

اخلاق یک گزینه نیست؛ گفتگوها باید به صورت علنی انجام شوند، نه پشت درهای بسته یا تحت حمایت ساختارهای قانونیِ انحصاری و منحرفِ اطلاعاتِ اختصاصی. چیزهایی که به طور چشمگیری بر سیاره زمین و همه ما روی آن تأثیر می‌گذارند، باید به طور جمعی مورد توافق قرار گیرند؛ در غیر این صورت، بخش زیادی از زیبایی باورنکردنی که گونه ما در طول هزاره گذشته تکامل، توسعه و مذاکره پیچیده پیرامون معنای زندگی انسان در این سیاره خلق کرده است را از دست خواهیم داد.

پایان.

 

بخش نخست

بخش دوم

 

 

 

منبع: https://medium.com/disruptive-design/how-design-designs-us-part-3-the-ethics-of-design-ca40e33f5842 

 

 

 

مقالات مرتبط:

 

 

 

 

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده

نوشته های اخیر

دسته بندی ها

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.