مقدمهای بر طراحی اخلاقی و فناوری
نگارنده: ندا صالحی
ماجرای من و پژوهش دربارهی «تفکر طراحی اخلاقی» از تدریس پروژهی 6 به دانشجویان کارشناسی طراحی صنعتی شروع شد.
محتوای این کلاس بررسی فناوریهای حال و فناوریهای احتمالی آینده بود. روشهای مختلفی را برای تدریس امتحان کردم اما یکی از تکالیف پژوهشی مورد علاقه غالب دانشجوها، بررسی و مقایسهی فناوریهای به تصویر کشیده شده در فیلمهای علمی-تخیلی دهههای گذشته، با فناوریهای موجود امروزی بود. غرض این بود که ببینیم اساسا پایهی آن تخیلها چه بوده و آیا آن قصهها امروز نمود بیرونی یافتهاند یا خیر.
مثلا نخستین فیلم علمی تخیلی ساخته شده در سال 1902، بر چه پایهی ذهنی شکل گرفته بود؟ آیا آرزوی سفر و کشف فضا در فیلم 14 دقیقهای «سفر به ماه» مبنایی علمی داشت؟ آیا اصولا در آن زمان دانش اخترشناسی و مهندسی هوافضا در حال شکل گرفتن بوده و رسانه نمود بیرونی آن بوده است یا برعکس، این رسانه و داستانها هستند که از پیشگامان رویاسازی در ذهنهای بلندپروازان جامعهی علمیاند؟ کدام یک از این دو راهبر است و دیگری را تغذیه میکند؟
در کلاس جواب درستی برای این سوال نداشتم. واقعا چطور میتوان بین دریافت یک هنرمند، نویسنده، فیلمنامهنویس و یا کارگردان خلاق سینما از علوم موجود و شهود او مرز دقیقی کشید. البته غرضم از طرح این پرسش پیدا کردن یک پاسخ دقیق نیست و این حیطه را به متخصصان دیگر میسپارم. هدف اول این کلاس آشنایی دانشجوی طراحی با گستره، همپوشانی و همافزایی علم و تخیلی بود که شناخت و تسلط بر همهی آنها عملا خارج از دسترس اوست، اما او خود متاثر از همهی آنهاست.
از طرف دیگر چالش معنادار دیگری که در هر کلاس شاهد آن بودم، نگرانی و هیجان برآمده از دیدن فناوریهای آینده و نوع برخورد و جایگاه انسان در فیلمهای امروز بود. بینندهی عادیِ این قبیل فیلمها احتمالا فقط دچار ترسی زودگذر خواهد شد، اما زمانی که یک دانشجوی طراحی (فردی مجهز به ابزار خلاقیت و یا دارای پتانسیل درونی آن) فیلمها را بررسی کرده و به عنوان مثال میبیند که فناوری هولوگرام به کار برده شده در فیلم «جنگ ستارگان» ساختهی سال 1977 (46 سال پیش) امروز کاملا در دسترس است، حتما از خود میپرسد کدام یک از فناوریهای به کار برده شده در فیلمهای امروز در آیندهی نزدیک به زندگی بشر اضافه خواهد شد و چه تغییرات بنیادینی را رقم خواهد زد؟
مانند خیلی از شما، من هم در حال تجربهی این رابطهی عشق __ نفرت، دلهره __ اشتیاق با نوآوری در فناوری و طراحی هستم. از یک طرف، در مورد پیشرفتهای بزرگ در حال وقوع بسیار مشتاق و هیجان زدهام، اما از طرف دیگر، میبینم که یک اختلال بزرگ در حال وقوع است و صادقانه بگویم کمی هم میترسم.
به نقل از مارشال مک لوهان (Marshall McLuhan)،
نوآوری دیجیتال عوارض جانبی زیادی دارد. زیرا درست است که ما محصولات و ابزارها را شکل میدهیم، اما متعاقبا آنها نیز ما (افکار، احساسات، روابط و جامعهی بشری، محیطزیست و اقتصاد و ...) را شکل میدهند.
با علم به این مهم ما باید بیشتر احساس خطر و نگرانی کنیم و یا منتظرِ بارقهای از نور باشیم؟
شاید در جواب بتوان گفت بستگی دارد. بستگی به این که این دانش علمی و ابزار خلاقیت در دستان چه طراحی (چه کسی) باشد.
تا چند دهه پیش وقتی در مورد طراحان (designers) صحبت میکردیم، منظورمان طراحی محصول بود، اما روند دیزاین در سالهای گذشته کاملاً تغییر کرده است و از طراحی و ساخت محصولات فیزیکی به سمت طراحی محرکهای ذهنی با زیرمجموعههایی مانند طراحی تجربه، معماری اطلاعات، تعامل، رابط کاربری و تجربهی کاربر، حرکت کرده است.
معماران دیجیتال امروز طراحان محصولات مدرن هستند و ابزارها و خدماتی را میسازند که زیربنای اقتصاد مدرن است. طراحی محصولات توسط آنها در 3 بخش اصلی انجام میشود:
- سیستم: چگونه چیزها در پشت صحنه کار میکنند؛
- فرایندها: نحوهی استفاده کاربران از سیستمها؛
- صفحه تعامل، روابط: چگونگی ظاهر محصول.
از سوی دیگر احتمالا میپذیرید که پنجاه سال پیش، تأثیر طراحی ضعیف (که نیازهای کاربر را بطور کامل برآورده نمیکرد) یا طراحی بد (باعث آسیب به کاربر میشود)، بسیار کم بود. یک محصول گیجکننده احتمالا میزان فروش را کاهش میداد و یا خدمات نامناسب ممکن بود منجر به کاهش عملکرد مشتری بشود؛ اما تعداد مخاطبان تحتتأثیر این طراحیها، معمولاً کم و پیامدهای واقعی آنها نسبتاً جزئی بودند. اما امروزه، طراحان مدرن میتوانند بافت جامعه را دستکاری کنند. مثلا یک تغییر در الگوریتم فیسبوک میتواند بر اخباری که دهها میلیون نفر میبینند تأثیر بگذارد.
در کنار این قدرت رو به افزایشِ طراحی و طراحان امروز، باید این حقیقت را نیز در نظر بگیریم که یک دانشجوی طراحی یا یک طراح باتجربه، فردیست با تمام مختصات انسانی، در بافت زمانی و مکانی مشخص که میتوان گفت در نهایت محصول و فرزند زمان خویش است.
بنابراین قبل از اینکه بگوییم عجب ایدهای و چه محصول شگفتی! یا چه چیزی قرار است ساخته شود، مهمترین و اساسیترین سوالاتی که باید پرسیده و پاسخ داده شوند، به قرار زیر هستند:
- چه کسی (شخصیت حرفهای)؛
- برای چه مجموعه، شرکت و سازمانی؛
- با چه نیت و هدفی؛
- با چه تخصصی؛
- آن محصول و یا خدمت را طراحی میکند؟
کوتاه سخن اینکه همزمان با پژوهش و کار کردن در پروژههای متفاوت به مرور یاد گرفتم غنیترین ابزاری که در طراحی میتواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند همانا خود «انسان» است.
در همین راستا به «تفکر طراحی اخلاق» با محوریت «طراحی انسانی» در دو بخش اصلی پرداختم:
- طراح به عنوان انسان: اخلاق طراحی برای طراحان با هدف شناخت و پذیرش مسئولیت حرفهای خود؛
- کاربر به عنوان انسان: طراحی اخلاقی برای طراحان با هدف شناخت و اجرای ارزشهای انسانی در طراحیهای خود.
بررسی جامع عناوین مطرح شده مجال دیگری میطلبد اما اگر بخواهم به صورت خلاصه در قالب این پیشگفتار بیان کنم باید بگویم که:
«طراحی انسانی» طراحان را تشویق میکند تا ارزشها، تواناییهای انسانی و آسیبپذیریهای کاربران خود را درک کنند و محصولاتی ایجاد کنند که با آسیبپذیریهای آنان با رحم و شفقت برخورد کنند.
«طراحی اخلاقی» به طراحی محصولات، خدمات و تجربیاتی اطلاق میشود که رفاه، حقوق و ارزشهای انسانی را در اولویت قرار میدهند و پیامدهای اخلاقی و تاثیرات بالقوهی تصمیمات طراحی را بر افراد، جامعه و محیطزیست در نظر میگیرند.
بحث جامع پیرامون گزینههای
- ارزشهای اخلاقی؛
- بررسی شاخصها و معیارهای طراحی اخلاقی؛
- بیان راههایی که طراحی غیراخلاقی به آنها آسیب میرساند؛
- چارچوبهای اخلاقی تصمیمگیریهای طراحی؛
- منشور اخلاقی طراحان؛
- بیانیهی طراحی اخلاقی؛
- ارزشها و نیازهای انسانی و ...
و کلا این مبحث مهم و جذاب بماند طلب خوانندگان محترم مجلهی وزین بیزاین. (البته شما خوانندهی محترم هماکنون میتوانید مقالات مرتبط را در بخش آموزش سایت مطالعه بفرمایید).
اما تا آن زمان، اگر بخواهم یک ابزار راهبردی کوچک ارائه دهم که نوری بر روند طراحی پروژههای شما باشد، به همان ابزار قدیمی متوسل میشوم که طراحان اخلاقمدار خودآگاه یا ناخودآگاه همیشه از آن استفاده میکنند.
اصولا توسعهدهندهی کسبوکار، کدنویس و صاحب هر تجارت هنگامی که روی اثرگذاری مثبت خود بر دیگران (اخلاق) تمرکز میکند، به مرور درمییابد که اصول خیلی ساده و مشخصی در این مسیر وجود دارند. برای یک طراح بسیار حرفهای نیز، روند کار در عین پیچیدگی بسیار ساده است.
- او نیاز به یک محور اصلی دارد که همه چیز حول آن بچرخد و سنجیده شود: ارزشهای انسانی؛
- و نیاز به یک ابزار دارد که پیش از هر قدمی باید از آن استفاده کند: ابزار چرا.
هر چقدر هم که شما انواع روندها و مدلهای طراحی را آموخته باشید، هیچ ابزاری چون مکث کردن، اندیشیدن و سوال پرسیدن به پیرایش کار اصلی شما نخواهد پرداخت، باید بدانید هر قدمی که برمی دارید برای چیست و چه اثرات و تبعاتی را در تمام چرخهی عمر محصول یا خدمت بر جای میگذارد و چه نتایجی برای تمام ذینفعان در پی خواهد داشت.
بارها و بارها سوال پرسیدن، بارها و بارها بررسی کردن چرایی و چگونگی محصول و یا خدمت به این معناست که تمام ظواهر و زوائد حذف خواهند شد و چیز اضافهای باقی نخواهند ماند و آنچه میماند جوهره و قلب ماجرا و در نتیجه شفافیت است. آنچه تداوم مییابد یک هدف زندگی ــ محور و نه فقط انسان ــ محور است.
آینده نزدیک است. آینده امروز توسط انتخابهای ما در حال شکل گرفتن است. طراحی با درایت و یا یک کسبوکار با هدف رقابت و ماندگاری میداند که پرداختن به مفاهیم «طراحی اخلاقی» نشانهی مثبت بلوغ عملکرد است و نشان میدهد یک رویکرد وظیفهشناسانهتر و مسئولیتپذیرتر رفته رفته ستون پایدار هویت حرفهای او را میسازد.
پایان.
این مقاله به خواست مجموعهی ماخ دیزاین نوشته شد و اولین بار در شمارهی 19 اکتبر 2023 مجلهی بیزاین منتشر گردید.
در انتها از ماخ دیزاین و آقای مجید خوشبخت موسس و مدیرعامل این مجموعه کمال تشکر را دارم.
با احترام